امید وارم با این وب حال کنید


آرشيو مطالب

مرداد 1393

تير 1393

فروردين 1393

خرداد 1391

لینک دوستان

قالب وبلاگ

گروهی

لینک

ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان برادران گروئی و آدرس sajedgorooii.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا


نويسندگان
ساجد گروئی

نويسندگان
خوش امد گویی ,


درباره وبلاگ



به وبلاگ من خوش آمدید
u3f58_bahador@yahoo.co.uk

پیوند های روزانه

حمل ماینر از چین به ایران

حمل از چین

پاسور طلا

الوقلیون

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

جک باحال

جوک های غضنفری

عاشقانه

سقراط

لورل وهاردی

عشق واقعی

غضنفر

شکسپیر

جمله ای برای پسرهای گل

اس ام اس غمگین

اس ام اس

اس ام اس خنده دار

مدل مو

خیلی خوش امدید

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 10135
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


1999


جک باحال

روزی ملایی الاغش که خطایی کرده بود میزد

عابری امدوگفت: این حیوان بینوا را چرا میزنی

ملا گفت: ببخشید نمیدانستم از اقوام شماست

وگرنه اسائه تنبیه نمیکردم



نوشته شده توسط ساجد گروئی در یک شنبه 12 مرداد 1393




جوک های غضنفری
به غضنفر میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟می گه: راهنمام گیر كرده!!

به غضنفر می گن تا حالا گول خوردی؟ میگه آدم كه گول نمی خوره! گول آدمو می خوره!

غضنفررفته بوده چتربازی. موقع پرش از هواپیما، فرمانده بهش می گه: وقتی پریدی بیرون دكمه سبز می زنی چترت باز میشه، یك درصد اگر باز نشد، دگمه قرمز رو می زنی كه حتما چترت باز می شه. بعد وقتی رسیدی پایین یك جیپ هم پایین منتظرته كه می بردت پادگان. حالا بپر.
غضنفر می پره، دگمه سبز رو میزنه چتر باز نمی شه، دگمه قرمز رو میزنه چتر باز نمی شه، می گه اگه شانس ماست، حالا اگر برسیم پایین جیپه هم رفته

از غضنفر می پرسن كه برای بستن یه لامپ به چند نفر  احتیاجه می گه 3 نفر می گن چرا 3 نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون ، لامپ رو میگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو میچرخوونن

یه نفر باباش می میره خیلی براش بی تابی می كرده .غضنفر می ره دلداریش بده .می گه ناپلئون رو می شناسی؟ بعد از این همه جنگ و فتوحات مرد.انیشتن رو می شناسی؟ بعد از این همه كشف و اختراع مرد .بابای تو كه هیچ گهی نبود تو اینقدر براش بی تابی می كنی

از غضنفر می پرسن اسم سعدی چیه میگه: … میدون

به غضنفر میگن صبحونه چی می خوری میگه : تـیـلـیـد ، میگن ظهر ناهار چی میخوری میگه : تـیـلـیـد میگن شام چی می خوری میگه : تـیـلـیـد ، میگن اصلا ولش كن اوقات فراغتت رو چیكار می كنی میگه میشینم نون خورد می كنم واسه تـیـلـیـد

به غضنفرمیگن تو پیامبرا به كدومشون ارادات بیشتری داری؟ میگه حضرت سوج میگن : حضرت سوج نداریم كه ؟ میگه : خودم دیدم پشت یه ماشین نوشته بود یا سوج

از غضنفر می پرسن خواهرت دختر زائیده یا پسر؟ میگه به من اطلاع ندادن, هنوز نمیدونم دایی شدم یا خاله
 
پلیس راهنماییی جلو غضنفررو میگیره میگه: كارت ماشین گواهینامه معاینه فنی بیمه … غضنفر میگه : چیكار كنم ؟ جمله بسازم؟

به غضنفر گفتند: بابات به رحمت ایزدی پیوست! گفت: رحمت ایزدی دیگه كیه؟!…… گفتند نه. منظورمون اینه كه به دیار باقی شتافت…… گفت: منظورتون را نمی فهمم!!!….. گفتند: یعنی اینكه دار فانی را وداع گفت…… گفت:بازم نفهمیدم!……. گفتند:ای بابا…بابات رخت از این دنیا بربست……. بازم نفهمید!…… آخر سر عصبانی شدند و گفتند : ابله…بابای خرت! مرد……. گفت: خر ما كه بابا نداشت!……خودش یكی بود
غضنفر ۲سال میره سربازی كارتشو كه میدن میگه : ای بابا اینو كه دارم گواهینامه میخوام
غضنفر با گوسفنداش دعواش میشه ، واسه چرا می بردشون چمن مصنوعی
 
غضنفر زنگ میزنه آژانس انرژی اتمی: میگه..میخوام با دكتور البرادعی …صحبت كنم….. البرادعی: بفرمایید غضنفر میگه: آقای البرادعی شما دكترین ؟ البرادعی میگه: بله من دكترم یارو میگه: پس آخه باسه چی تو آژانس كار میكنی
غضنفر مى ره خواستگارى به دختره یه بلیط اتوبوس مى ده! بابای دختره شاكى میشه میگه: مردتیكه ی خر این چیه؟ غضنفرمیگه : احمق ارائه ی بلیط نشان دهنده شخصیت شماست
غضنفرداشته دعا می كرده، میگفته: خدایا مرا نیامرز… میگن: بابا این چه جور دعا كردنه!؟ میگه: آخه دارم شكسته نفسی می كنم
 
غضنفر صبح زود یه لیوان خاكشیر میخوره تا شب ملق میزنه كه ته نشین نشه
به غضنفر می گن سه تا میوه نام ببر كه اوّلش (خ) باشه میگه :خیار،خربزه،خاطره.بهش می گن نه بابا خاطره كه میوه نیست،میگه  بَه ندیدیش كه،چه هلوییه
غضنفر ماهی خورد میكرد یه دفعه ماهی تكون میخوره ماهی را میكنه تو سطل آب
 بهش میگه: خفه شو بمیر.
غضنفر  عقب عقب راه میرفته، ازش میپرسند: چرا اینجوری راه میری؟ میگه:آخه بچه‌ها میگن از پشت شبیه آلن دلونی!
غضنفر  میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره با چكش میزنه كجش میكنه
به غضنفر  میگن: نفت طلای سیاه است.  غضنفر  فردا یه 5 لیتری میاندازد گردنش.
غضنفر  میره پمپ بنزین. یارو به غضنفر میگه آقا سوپر بزنم یا معمولی غضنفر  میگه :
 معمولی بزن خانواده تو ماشین نشسته.
غضنفر  مست میكنه شنگول میشه گرگه میاد میخورتش.
 
این مطالب از وبلاگ از شیر مرغ تا جون ادمیزاد گرفته شده است


نوشته شده توسط ساجد گروئی در جمعه 13 تير 1393




عاشقانه

 

 

اون گوشه داره اشک می ریزه

می دونه که رو گریه حسّاسم

بوی تنش تو خونه پیچیده

من، این زن ِ غمگینو میشناسم

 

می شینه پیشم مثل هر روز و

با قرص و بوسه فال می گیره!

می گم: نمی فهمی دوسِت دارم؟!

می گه: برای عاشقی دیره

 

میگه که دنیا جای خوبی نیست

هر کی که می فهمه غمی داره

می گم برای عشق، این خونه

دیوارهای محکمی داره

 

ترساشو می چینه توی ساکش

من مشت می کوبم به آینده

می گه: می دونی خیلی دیوونه م!

می بوسمش تو گریه و خنده

 

می بینمش که سمت در می ره

با چشم های قرمز ِ خونی

می گه تو حرفامو نمی فهمی

می گه تو دردامو نمی دونی

 

هر صبح که پا می شم از کابوس

خوابیده تو آغوش و احساسم

می ره که توی گریه برگرده

من این زن غمگینو میشناسم!



نوشته شده توسط ساجد گروئی در جمعه 13 تير 1393




سقراط
سقراط روزي سقراط حکيم مردي را ديد که خيلي ناراحت و متآثر است. علت ناراحتي اش را پرسيد. پاسخ داد: “در راه که مي آمدم يکي از آشنايان را ديدم.سلام کردم. جواب نداد و با بي اعتنايي و خود خواهي گذشت و رفت و من از اين طرز رفتار او خيلي رنجيدم.” سقراط گفت: چرا رنجيدي؟ مرد با تعجب گفت: “خوب معلوم است که چنين رفتاري ناراحت کننده است.” سقراط پرسيد: اگر درراه کسي را مي ديدي که به زمين افتاده و از درد و بيماري به خ...ود مي پيچد آيا از دست او دلخور و رنجيده مي شدي؟ مرد گفت: “مسلم است که هرگز دلخور نمي شدم . آدم از بيمار بودن کسي دلخور نمي شود.” سقراط پرسيد: به جاي دلخوري چه احساسي مي يافتي و چه مي کردي؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزي و شفقت و سعي مي کردم طبيب يا دارويي به او برسانم. سقراط گفت: همه اين کارها را به خاطر آن مي کردي که او را بيمار مي دانستي آيا انسان تنها جسمش بيمارمي شود؟ و آيا کسي که رفتارش نا درست است روانش بيمار نيست؟ اگر کسي فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدي از او ديده نمي شود؟ بيماري فکري و روان نامش غفلت است و بايد به جاي دلخوري و رنجش نسبت به کسي که بدي مي کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبيب روح و داروي جان رساند. پس از دست هيچ کس دلخور مشو و کينه به دل مگير و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هروقت کسي بدي مي کند، در آن لحظه بيماراست.

نوشته شده توسط ساجد گروئی در جمعه 13 تير 1393




لورل وهاردی

هاردی: میخوام ازدواج كنم

لورل: با كی؟

هاردی: معلومه دیگه، با یه زن..

مگه تو كسیو دیدی كه با یه مرد ازدواج كنه؟

لورل: آره

هاردی: كی؟

لورل: خواهرم



نوشته شده توسط ساجد گروئی در دو شنبه 4 فروردين 1393




عشق واقعی

دستمال کاغذی به اشک گفت : قطره قطره‌ات طلاست یک کم از طلای خود حراج می‌کنی ؟ عاشقم ! با من ازدواج می‌کنی ؟ اشک گفت : ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی ! تو چقدر ساده‌ای ! خوش خیالِ کاغذی ! توی ازدواج ما تو مچاله می‌شوی چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی پس برو و بی‌خیال باش عاشقی کجاست ! تو فقط دستمال باش ! دستمال کاغذی ، دلش شکست گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد در تن سفید و نازکش دوید خونِ درد آخرش ، دستمال کاغذی مچاله شد ، مثل تکه‌ای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد ، چرک و زشت مثل این و آن نشد رفت اگرچه توی سطل آشغال پاک بود و عاشق و زلال او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت چون که در میان قلب خود دانه‌های اشک کاشتمتعجب



نوشته شده توسط ساجد گروئی در دو شنبه 4 فروردين 1393




غضنفر

حکومت نظامی بوده، به غضنفر میگن: از 9 به بعد هر کسی رو تو خیابون دیدی با تیر بزن، ساعت 7 یه نفرو با تیر می زنه! میگن اینو چرا زدی؟! میگه آدرسی که این داشت تا 10 هم پیدا نمی کرد...!!!



نوشته شده توسط ساجد گروئی در دو شنبه 4 فروردين 1393




شکسپیر

شکسپیر میگه :

اگه دخترا خوشگل تر از پسرا بودن براشون لوازم آرایش تولید نمیکردن !!خنده



نوشته شده توسط ساجد گروئی در دو شنبه 4 فروردين 1393




جمله ای برای پسرهای گل

ب سلامتي پسري ك:

ب خاطر عشقش پاي چشمش كبود ميشه،

ولي تف ب دختري ك:

 گردنش پيش كس ديگه اي كبوود ميشه...

------------------------------------------------

ب سلامتي پسري ك ب عشقش گفت:

اگه قراره ي روزي پيش دختري ب غير از تو بخوابم...

روزيه ك دارم براي دخترم لالايي ميخوونم....

 ------------------------------------------------

دیـگـر هـیـچ مـزه ای دلـچـسـب نـخـواهـد بـود . .

مـن تـمـامِ حـسِ چــِشـایـی ام را . .

رویِ لـبـانـت . .

جـا گـذاشـتـه ام . .



نوشته شده توسط ساجد گروئی در دو شنبه 4 فروردين 1393




اس ام اس غمگین

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

باز هم مثل همیشه که تنها میشوم ، دیوار اتاق پناهم میدهد

بى پناه که باشى قدر دیوار را خوب میدانی !

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

تو رفته ای اما یادت هنوز چه پابرجاست اینجا !

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

در قحطی تو چه دل خوشی دارند !

بیهوده می آیند و می روند این نفسهای من …

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

 

آدم فقط در مورد بقیه خیلى راحت میتونه بگه :

فراموشش کن !

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

تعطیل است مثل جمعه ها

تمام حوصله ی من !

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

من بازمانده یک قصه ام

همان “یکی” که نبود …

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

خدایا ببخش ، امانت دار خوبی نبودم

دلی که داده بودی شکست !

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

آنکه جان داد مرا عشقت بود

آنچه لرزاند مرا هجرت بود …

اس ام اس غمگین فروردین ۹۳

SMS Ghamgin

آدم گاهی میخواهد حرف بزند اما نمیداند با چه کسی

پس لال می شود ، خفه می شود

وقتی که هرکه هست نمیفهمدت و هرکه “میفهمدت” نیست !



نوشته شده توسط ساجد گروئی در شنبه 2 فروردين 1393




صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by sajedgorooii This Template By Theme-Designer.Com